اخبارسیاسی رادیویی!
مصاحبه رادیویی در دستشویی!
به گزارش خبرگزاری ما یعنی من به نقل از روزنامه ی صهیونیستی یدیعوت آحارنوت، آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه رژیمصهیونیستی، که بسیاری از رفتارها و موضعگیریهایش حتی از سوی مجامع صهیونیستی نیز مورد تمسخر قرار میگیرد، در تاریخ 90.1.24 در حالی که در دستشویی حضور داشت در یک مصاحبه رادیویی شرکت کرد و به اظهارنظر در مورد مسائل منطقه پرداخت!
جامعه ی ایرانی یک امر توهمی است!
دوباره به گزارش همان خبرگزاری به نقل از یک منبع آگاه کارشناس موسیقی شبکه رادیویی یکی از کلانشهر ها (که اسمش را خودمان میدانیم)، در برنامه زنده مورخه ی 90.6.29 خود خواستار رسمیت بخشیدن به موسیقی رپ زیرزمینی شد و ادعا کرد اکثریت مردم ایران، اعتنایی به گفتار فقها در باب حرمت بخشی از انواع موسیقی ندارند! وی در ادامه، با بیان اینکه، جامعه ایرانی و اسلامی یک امر توهمی و خیالی است، رویکرد اکثریت جوانان ایرانی به موسیقی رپ را امری عینی و واقعی دانست!
رییس رادیو تلوزیون کشور بوتسوانا یک ایرانی است!
اما دوباره به گزارش خبرگزاری خودم جدید ترین اخبار رسیده حاکی از آن است که پس از تجزیه کشور سودان، با همکاری مقامات اوگاندا و اتیوپی، صهیونیستها در حال گسترش بهائیت در قاره آفریقا هستندکه اغلب آنها فارسیزبان هستند، با توزیع پولهای فراوان در کشورهای فقیر آفریقایی، محبوبیت و قدرت زیادی کسب کردهاند.گفتنی است این محبوبیت بهگونهای است که کشور «بوتسوانا» واقع در شمال آفریقای جنوبی که یکی از بزرگترین مخازن الماس جهان را در خود جای داده، ریاست رادیو و تلویزیون را در اختیار یک "ایرانی" بهائی قرار داده است؛ پس از جنگ33 روزه ی لبنان هم همین بهایی ها بودند که با فروش الماس در بازسازی رژیم صهیونیستی کمک کردند.
طنز را نباید مسخره کرد!
اما طبق اخرین خبر رسیده از خبرگزاری ما یعنی من در چند روز گذشته اخباری به گوش میرسد که ضاهرا در یکی از پرشنونده ترین برنامه های طنزرادیویی که به صورت هفتگی پخش میشود( خدارا شکر رادیو جوان ما نیست) دریکی از بخش ها به تقلید صدای اساتید دین و اخلاق پرداخته میشود!!!! یادآوری این نکته برای مدیران رسانه ملی ضروری است که در دین اسلام، تمسخر افراد هیچ جایگاهی ندارد و خنداندن مردم، دلیلی مناسب برای این حرکت ناپسند نیست.
مطالب مرتبط: رادیو خورشیدی سلاح جدید جنگ نرم آمریکا در افغانستان ، آمریکا در افغانستان رادیو کماندو ایجاد کرد
ترانه به ترانه با یک سبد ترانه
برنامه یک سبد ترانه کاری است از گروه جوان و فرهنگ رادیو جوان هر پنج شنبه و جمعه از ساعت 22.00 تا 23.00 پخش میشود،امروز14 مهرماه دور جدید این برنامه با اجرای حاج سعید پور محمودی پخش شد!
تراک به تراک ترانه که عوض میشود یاد یک سبد ترانه می افتم
ترانه به ترانه که میگفت یاد هفترانه می افتم
و امروز
ترانه به ترانه گفتی و یاد هفترانه افتادم و یک سبد ترانه را آغاز کردم
برای شبکه جوان هفترانه و یک سبد ترانه اسمهای خاص و برنامه های خاصی هستند، استفاده از این نامها در جای نامناسب برای برنامه های نا مناسب زیاد خوب نیست،شاید دیروز اسم آن برنامه را یه چیز دیگر میگذاشتند بهتر بود و شاید دیروز هفترانه را ادامه میدادند بهتر هم بود!
هرچه که بود هفترانه ای ها با یک سبد ترانه اومدند هرچند حاج سعید پور محمودی میگوید این یک سبد ترانه آن هفترانه نیست و این گروه آن گروه نیست ولی من باور نمیکنم.
امروز اولین برنامه ی یک سبد ترانه پخش شدکه دقیقا حال و هوای هفترانه ی خودمان را داشت و لذت بردیم و ندانستیم زمان از کجا آم و به کجا رفت و برنامه تمام شد
خوشحال شدم که اولین تماس یک سبد ترانه را در دور جدید خودم داشتم و اولین تلفن هم صدای خودم پخش شد
دیروز: خداحافظی محمود عراقی با هفترانه را از زبان اقای پور محمودی( قسمتی از لحظات پایانی برنامه هفترانه در پنجشنبه 3تیر89 حدودای ساعت 23:29 که حاج سعید پور محمودی داشت اسم تمامی شنونده های پای ثابت رو تک به تک عنوان میکرد تا با همه شون خداحافظی کنه خیلی دلتنگش شدم و خیلی عاشق این خداحافظی اش شدم چون اسمم رو فکر نمیکردم بگه.)
بشنوید 156 کیلوبایت
امروز: سلام محمود عراقی با یک سبد ترانه و خوش آمدگویی اقای پور محمودی برای محمودعراقی( قسمتی از یک سبد ترانه که اولین تماس رو در اولین روز اجرای برنامه رو امروز 14 مهر90 پخش کردند که تماس من بود)
بشنوید 356 کیلوبایت
حس شرکت در یک مسابقه ی رادیویی
برنامه ی برگ برنده مسابقه ای ایست که از شبکه ی رادیویی جوان از گروه جوان و ورزش(ورزش و تفریحات) رادیو جوان هر پنجشنبه از ساعت 16 پخش می شد.
محمود عراقی امروز در برگ برنده!
اگه فیوز نپره اگه گوشیم خاموش نشه اگه اگه اگه.... خلاصه من دوباره امروز بعد از ظهر میخواهم از 100 امتیاز 10 بگیرم انگار از تجربه ی پاتوق شبانه عبرت نگرفتم و روم زیاده.
و اما مسعله ی مهمی که امروز با اون روبرو شدیم این بود که برگ برنده تمام شد!
بشنوید 980 کیلوبایت
دقیقا ساعت 10.31 دقیق بود که باهام تماس گرفتند و گفتند که دوست داریم تو برنامه برگ برنده شرکت کنید،من هم گفتم من برنامه هایی که دوست دارم شرکت میکنم اون اقا( که اسمش رو به دلایل امنیتی نمیبرم) هم گفتند که برگ برنده برنامه ی خوبی یه فتم بله همیشه گوش میدهم بعد گفتند چون اجرای مسابقه تو برنامه ی پاتوق خوب بود دوست داریم تو برگ برنده هم شرکت کنید، اخه دقیق یک ربع قبل از پاتوق باهام تماس گرفتند و گفتند که اماده ای شرکت کنی؟گفتم نه اماده نیستم ولی خودم رو اماده میکنم این بود که شرکت کردم و اجرام بد نبود ولی نتونستم خوب به سوالها جواب بدم اما اینبار از قبل گفتند که خودم رو اماده بکنم ( ممنونم از همه ی عوامل رادیو چون هر کسی که بخواهد تو برنامه شرکت کنه باید اسم بنویسه ثبت نام کنه و پیام بده ولی من هیچکاری نکرده بودم و خودشون باهام تماس رفتند و درخواست داشتند شرت داشته باشم.)اصلا هم نمیدونستم که تو اخرین برنامه شرکت خواهم کرد خیلی ممنونم از همه ی عمامل برنامه هایی که دوسشون داریم همیشه دوست دارم اخرین برنامه شرکت کنم یا تماس بگیرم صدام همیشه بمونه خیلی خوشحالم کردند در عین حال که ناراحت هم شدم.
برای شرکت تو برگ برنده هم متن اماده کردم هم کامپیو.تر رو ااده کردم که برنامه ذخیره بشه و هم رفتم کنار دو تا ادم باسواد که تو مسابقه کمک حالم باشند و نکاتی رو یادآور شدم که اگر مثلا در فلان قسمت برنامه شرکت کنم چطوری کمک کنند و این که صدای رادیوشون رو باید کم کنند و جواب رو با ارامش بسونند و دعا کنند که تنهایی شرکت کنم چون اگه تو بخش دونفری شرکت کنم باید به اطلاعات خودم اکتفا کنم چون هرکی زود جواب بده اون برنده میشه و به علت تاخیری که بین پخش صدا از طریق رادیو و گوشی همراه وجود داره بعد از این که من جواب دادم شما تازه سوال رو میشنوید و کمکتون به هیچ وجه به دردم نمیخوره که اتفاقا اینطوری هم شد و فقط به اطلاعات خودم تکیه کردم هرچند که واقعا سوالها آسون هم بودند. ولی منونم از اون آشنهاهامون که چند ساعتی بهشون زحمت دادم.
اما از نکات جالب این بود که من از صبح مقدمات شرکت در مسابقه رو اماده کرده بودم و خیلی پرانرژی داشتم فعالیت روزانه رو انجام میدادم ،برنامه که شروع شد گفتند سه شرکت کننده داریم امروز وقتی اسمشون رو بردند کمی ناراحت شدم چون اسم من توشون نبود البته نه برای خودم بیشتر برای ین که به دیگران هم زحمت داده بودم و هی میگفتم اشکالی نداره از این اتفاقها می افته (اخه قبلا از یه برنامه ای باهام تماس گرفته بودند و گفتند اماده باش یه متنی و بهت میدیم بخونی ولی خبری نشد) این بود که عادت هم داشتم به این اتفاقها ولی تو دلم ناراحت بودم هرچند میدونستم ممکنه تو یه بخش دیگه تماس بگیرند که اینطوری هم شد.
و اما در مورد دوست یا رقیبم که باهاشون مسابقه دادم میخواستم بگم که من پیشبینی کرده بودم یکی از شنونده های فعال باهام مسابقه بده ولی اوردند به یکی دیگه (خانم اصغری) همراه شدم که ضاهرا سنشون هم پاین بود و مسابقه ناعادلانه بود خادا میدونه اگه امتیاز یارهای ما حساب نمیشد یه کاری نمیکردم که تنهایی جواب بدم دوست داشتم یه جوری شرکت کنم که هم ایشون برنده باشه هم خودم ولی امتیاز یارهای ما مانع این کار شد و از این بابت هم یه کمی ناراحت شدم من به شنونده های رادیو احترام خاصی قائل هستم برام مهم برنده شدن و بردن جایزه و مبلغ خاصی نیست مهترین قضیه شرکت در برنامه و داشتن خاطره ی خوب هستش که برای من اخرین برنامه ی برگ برنده پر از خاطره شد کاش برای این خانم هم خاطره ی خوشی داشته باشه .برگ برنده برنامه ی خوبی بود.
مطالب مرتبط: برنامه ی پاتوق شبانه ، مسابقه رادیویی آب پاک ، مسابقه ی قرآن کتاب بیداری ، برج مراقبت(پاورقی)
حس شرکت در یک مسابقه ی رادیویی
مسابقه ی پاتوق شبانه کاری است از گروه جوان و ورزش(ورزش و تفریحات) رادیو جوان که هر روز بجز پنجشنبه و جمعه از ساعت 20 تا 21 از شبکه ی رادیویی جوان هر هفته توسط دو گروه برنامه ساز مختلف اجرا و پخش میشود،این برنامه قبل از مهر ماه هر روز از ساعت 21 تا 22 پخش می شد. پاتوق شبانه برنامه جالبی است.
امشب تو مسابقه ی پاتوق شرکت کردم قوری گل قرمزی عمه رو چند بار درست گفتم(خنده) بعد از آثار ناصرخسرو گزینه دادن که زادالمسافرین یکی از گزینه ها بود که درست جواب دادم ولی اونها اشتباه کردند از آش سبزی پرسیدند گفتم شهر خودمون داره گفتند نه سه تا گزینه دادن گفتم شیراز.. صدای یه گوینده رو هم پخش کردند که از گوشی من صدای رضا تقی پور در اومد هیچ شباهتی به صدای اون گوینده ی مورد نظر اونها نداشت.یه سوال هم از چیزی پرسیدن جواب دادم دو میدانی که ظاهرا درست بود گفتن رایانه قبول نکرد.
بقیه اش بماند
برنامه رو هم میخواستم ذخیره کنم ولی یادم رفته بود دکمه ذخیره رو بزنم.پرید، اشکالی نداره از ایران صدا میگیرم.
اخرش هم از برخی کارهای این رادیو جوان سر در نیاوردم نمیدونم این همه خط تلفن رو برای چی میخوان. 14 خط شماره ذخیره کرده بودم باز هم یکی اضافه شد!!!!
توضیح کامل شرکت محمود عراقی در برنامه پاتوق شبانه رادیو جوان در 7 مهر90
مجری:محمود عراقی عزیزمون از میانه پشت خطوط ارتباطی مون هستند به عنوان اولین شرکت کننده در مسابقه ی پاتوق شبانه، محمود سلام شب بخیر خوبی؟
محمود:سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم عرض ادب و احترام خدمت عوامل محترم ...پخش صدای کف دست از آن سوی اتاق توسط صدابردار محترم
محمود:خواهش میکنم،ببخشید(مجری میخنده)
محمود:اجازه میدید صحبتهام رو تموم کنم؟
مجری: خواهش میکنم جو گرفت یه هویی!
محمود:عرض ادب و احترام خدمت عوامل محترم این برنامه و همه ی شنوندگان رادیو این رسانه ی محبوب و زیبا مخصوصا رادیو جوان..دوباره پخش صدای کف دست از آن سوی اتاق توسط صدابردار محترم
مجری:به بـــــه ، به افتخارشــــون ،دوباره پخش صدای کف دست از آن سوی اتاق توسط صدابردار محترم
محمود:خدمت شما مجری محترم هم سلام عرض میکنم
مجری:(ایکون زبونم بند اومده) به افتخار اینم دست بزنید از من تعریف کرد باریکلا ممنونم ...خب کافیه محمودجان چن سالته؟
محمود:من 24 سالمه
مجری:24 سال؟ محمود:بله... مجری:خب تا زنگ به صدا در اومد پنج دقیقه ات آغاز میشه این شما و این مسابقه...
مجری:اش سبزی غذای سنتی کدوم منطقه از کشور عزیزمونه؟
محمود: ما تو آذربایجان داریم نمیدونم دیگه
مجری:نه!! محمود: اش سبزی ما داریم
مجری: من گزینه بهشون بگم؟بذا گزینه بگم؟ قم مهاباد شیراز
محمود:من شیراز رو انتخاب میکنم نمیدونم مجری: شیراز رو انتخاب میکنی...باریکلا ...اینم ارفاق خب؟..محمود:ممنون
مجری: نام اسب خسرو پرویز چی بود؟
محمود:اه اه اه؟ ( محمود داشت دو ذهنش یه طویله اسب رو بررسی میکرد اسب رستم و اسفندیار و ... شبدیز بود میدونستم ولی بعد برنامه یادم افتاد اصلا موقع مسابقه انگاری اولین بارم بود میشنیدم حیف!)
مجری:رخش نبود!.....محمود:بله رخش نبود....سمند؟!(اینو الکی همینجوری پروندم اصلا سوال به این آسونی به ذهنم نرسید جوابش!) مجری:نه پخش صدای خنده ی جمع
مجری:سوال بعدی...نام همسر زال تو شهانامه چی بود؟این که خیلی ساده .....
محمود:سودابه ...مجری:نه؟!(یعنی از تو بعیده....راست هم میگفت از من بعیده ..من اینو هم ندونم باید چی میدونستم؟) پخش صدای خنده ی جمع
مجری: رودابه بود سودابه همسر کی کاووس بود محمود: رودابه بعله...سودابه همسر کیکاوس پادشاه بود
مجری: پدر علم جبر چه کسی بود؟ اههههه؟ نمیدونم همراه با خنده( اگر به همه ی سوالها جواب درست میدادم خودم عمدابه این سوال جواب نمیدادم چون خوشم نمیاد از جبر) مجری: لاوازیه ارستو خوارزمی؟ حالا که دیگه قبول نکردند خوارزمی بود اشکالی نداره
مجری: یکی از گوینده های شبکه جوان صداش پخش میشه نام گوینده رو بگی یه ده امتیاز به حسابت واریز میشه گوش کن؟(صدا پخش شد)
مجری: ای جان متوجه شدی؟ محمود؟ اسم این گوینده؟
محمود: آقای رضا تقی پور بودن( با اعتماد به نفس کامل) مجری؟ نه!..محمود: گزارشگر بودن
مجری: محمدرضا قلم بر عزیزم بود....محمود(اینبار واقعا ناراحت شدم اصلا فکر نمیکردم صدای اقای قلم بر اینقدر شبیه صدای رضا تقی پور باشه از البته بیشتر تقصیر ها رو گردن گوشی می اندازم چون صدای که برام پخش شد دقیقا صدای اقای تقی پور گزارشگر بود واقعا تنهاسوالی بود که فکر نمیکردم به این راحتی امتیازش رو از دست بدم خیلی به این سوال ناراحت شدم ) میدونم خوب دقت نکردم
مجری: اشکال نداره اشکال نداره.
مجری:اصطلاح پلان متعلق به کدوم رشته ی ورزشیه؟ کمکتم میکنم گزینه به میگم کستی دو میدانی بسکتبال...به نظر من که هر چهار مورده
محمود:نمیدونم(خنده) .....مجری:نمیدونی؟بگو یه دونه شانسی بگو ای بابا؟
محمود: میگم دومیدانی چون دومیدانی رو دوست دارم (هرچند جواب دادم اما الان هم از ته قلب جواب درست رو نمیدونم اخه پلان چه صیغه ای یه)
مجری: دومدانی بود دیگه منتها رایانه الان دیگه اینو قبول نمیکنه...محمود: اه؟ خب اشکالی نداره ...مجری: اره.... اشکالی نداره
مجری: یکی از شنونده ها یه سوالی رو از محمود عراقی عزیزمون پرسیدن گوش کن محمود؟...محمود:بفرمایید
سوال رو خانم ایثارگر از مشهد طرح کرده بودند:برای مسابقه ی پاتوق میخواستم سوالی رو مطرح بکنم: کدامیک از اثار زیر از ناصرخسور قبادیانی می باشد؟ الف)گلشن راز ب) کیمیای سعادت ج) زادالمسافرین ...مجری: دیگه رشته ات هم همینه دیگه
محمود: زادالمسافرین...مجری: گزینه چند؟ محمود: سوم! مجری:اه گربونت برم الف بود(مجری اشتباه کرد گلشن راز برای شیخ محمود شبستری بود و کیمیای سعات کتاب امام محمد غزالی بود) گفت: اشکال نداره دقت نکردی من مطمعنم
مجری: محمود؟ عبارت قوری گل قرمزی عمه قزی رو یه هفت هشت ده پنجاه شصت هفتاد هشتاد باری از حفظ بگو
محمود:ام (با خنده) میخواهید اینم جواب ندم کلا رد بشم از مسابقه مجری: نـــــــه امتیاز داره! بگو؟
محمود: قوری گل قرمزی ..چی؟.....مجری: قوری گل قرمزی عمه قزی
محمود: دارم قوری گل قرمزی عمه قزی رو میگم هم میخندم هم خجالت میکشم تا حالا چنین کار کودکانه ای انجام نداده بودم...خیلی خجالت کشیدم ولی چون مسابقه بود نخواستم جواب ندم.
یه بار گفتم و خندیدم مجری گفت: باریکلا بگو دوبار هم گفتم و تو هر دو بار هم خندیدم هم خیلی خجالت کشیدم مجریک باریکلا باریکلا..دیدی؟...دیدی؟
مجری: خب چند دقیقه فرصت دارن؟ چون تعداد سوالاتشون تموم شد!
(واقعا فکر نمیکنم تا حالا کسی تو پاتوق تونسته باشه با این سرعت مسابقه رو تموم کنه)
مجری: خیلی ممنونم از محمود عراقی عزیزمون از میانه .....هزار تومن( به مقدار امتیاز یه جواب درست)
محمود: ممنونم اقا این جایزه رو تقدیم میکنم به شما هدفم فقط شرکت تو مسابقه بود
مجری:ای بابا تقدیم میکنی به من؟! محمود: بله به مجری محترم تقدیم میکنم ...مجری: اقا ...هزار تومن بریزید به حساب من(خنده) زنده باشید شما
اینجا هم من گفتم هم مجری من گفتم اقا اینو واقعا عرض میکنم من برنامه تونو واقعا دوست دارم من زیاد علاقه ای به شرکت تو مسابقات رادیویی ندارم...اقا این جایزه فقط برای برنامه ی خوب شماست..اجزه میدین؟....مجری:همراه با صحبت های من میگفت:خواهش میکنم ما هم شما رو دوست داریم این هدیه هرچند ناقابله یه پیش کشی یه تقدیم به شما ایشالا دقعه ی بعد وقتی هشتاد نود تومن برنده شدی اون موقع تقدیم کن به ما خوبه؟ قربون شما سلام به خونواده محترم برسونید
و چون تو اخر مسابقه صحبتها با هم گره خورد دیگه مجری به زور هم که شد مسابقه رو تمام کرد و شب خوش گفت.
مطالب مرتبط: برنامه ی پاتوق شبانه ، مسابقه رادیویی آب پاک ، مسابقه ی قرآن کتاب بیداری ، برج مراقبت(پاورقی)
بایگانی سال 90
برج مراقبت مورخه ی 90.6.28با موضوع برگریزون پخش شد.
حجم 00.00مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.6.21با موضوع روز سینما پخش شد.
حجم 16.80مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.6.14با موضوع اشکها و لبخند ها پخش شد.
حجم 16.70مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.6.7با موضوع احترام پخش شد.
حجم 14.40مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.5.24 با موضوع آشتی پخش شد.
حجم 16.80مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.5.17 با موضوع روز خبرنگار پخش شد.
حجم 16.30مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.5.10 با موضوع آرامش2 پخش شد.
حجم 16.80مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.5.3 با موضوع خلاقیت پخش شد.
حجم 16.70مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.4.27 با موضوع چشم انداز فرداها پخش شد.
حجم 16.80 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.4.20 با موضوع یک شغل متفاوت در تابستان پخش شد.
حجم 15.60 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.4.13 با موضوع موفقیت پخش شد.
حجم 16.50مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.4.6 با موضوع یک سالگی پخش شد.
حجم 16.20 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.3.30 با موضوع سرنوشت پخش شد.
حجم 15.70 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.3.23 با موضوع خودانگاره پخش شد.
حجم 12.30 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.3.16 با موضوع آرامش پخش شد.
مدت:1:03:23 ساعت
حجم 09.02 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.3.9 با موضوع توانایی های شما پخش شد.
حجم 11.60 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.3.2 با موضوع بهترین چیزی که برای تقسیم کردن دارید؟ پخش شد.
حجم 11.80 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.2.26 با موضوع شعر پخش شد.
حجم 12.00 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.2.19 با موضوع دلواپسی پخش شد.
حجم 11.40 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.2.12 با موضوع عشق پخش شد.
حجم 15.20 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.2.5 با موضوع چرا رادیو گوش میدهید پخش شد.
مدت زمان ذخیره شده:1ساعت و 28 دقیقه
حجم 12.70 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.1.29 با موضوع زور بازو پخش شد.
مدت زمان ذخیره شده:1ساعت و 15 دقیقه
حجم 10.50 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.1.22 با موضوع آشپزی پخش شد.
حجم 15.10 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.1.15 با موضوع تعطیلات خود را چگونه گذراندید پخش شد .
حجم 16.30 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 90.1.8 با موضوع اولین برنامهتولیدی پخش شد .
حجم 16.50 مگابایت دریافت کنید
بایگانی سال 89
برج مراقبت مورخه ی 89.12.23 با موضوع تولدی دوباره پخش شد .
حجم 15.80 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.12.16 با موضوع خرید پخش شد .
حجم 14.70 مگابایت دریافت کنید
ویژه برنامه ی میلاد پیامبر مورخه ی 89.12.2 پخش شد.
نکته:این برنامه فقط تا ساعت 24 روز جمعه 89.12.06اعتبار داشت؛هم اکنون امکان دانلود وجود ندارد
حجم 15.10 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.12.9 با موضوع شوخی پخش شد .
حجم 15.00 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.12.2 با موضوع خنده پخش شد.
حجم 14.50 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.11.25 با موضوع نامه پخش شد.
حجم 18.00مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.11.18 با موضوع قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود پخش شد.
نکته: نیمه دوم برنامه جهت دانلود قرار گرفت.
حجم 09.80 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.11.11 با موضوع ضرب المثل پخش شد.
حجم 15.70 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.11.4 با موضوع نق زدنپخش شد.
حجم 16.70 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.10.27 با موضوع قضاوت پخش شد.
حجم 15.80 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.10.20 با موضوع تغییر و حرکت پخش شد.
حجم 16.50 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.10.13 با موضوع مدارا پخش شد.
حجم 16.30 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.10.06 با موضوع حریم خصوصی پخش شد.
حجم 15.80 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.09.29 با موضوع فراموشی پخش شد.
حجم 16.30 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.09.22 با موضوع انتخاب پخش شد.
حجم 16.60 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.09.15 با موضوع قوانین مورفی پخش شد.
حجم 16.00 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.09.08 با موضوع مهمترین تصمیم زندگی پخش شد.
حجم 16.40 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.09.01 با موضوع حرف مفت پخش شد.
حجم 15.60 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.08.24 با موضوع کتاب و کتابخوانی پخش شد.
حجم 15.70 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.08.17 با موضوع تبریک و شادباش پخش شد.
حجم 16.60 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.08.10 با موضوع فرهنگ رایج ازدواج پخش شد.
حجم 16.60 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.08.03 با موضوع نقاب پخش شد
حجم 12.30 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.07.19 با موضوع حرمت پخش شد
حجم 16.60 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.07.05 با موضوع ای کاش قدیما تو مدرسه پخش شد
حجم 16.00 مگابایت دریافت کنید
برج مراقبت مورخه ی 89.06.29 با موضوع ادب پخش شد
حجم 16.60 مگابایت دریافت کنید
العهد من الوفا(2) خاطره ای از سردار من
ابتدا کوتاهترین وصیت نامه رو بنویسم بعد بریم سر خاطره!
کوتاهترین وصیتنامه جنگ از دانشجوی شهید، "احمد رضا احدی" است که گفتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط نگذارید حرف امام زمین بماند؛ همین!
و السلام
و اما خاطره ی سردار.....
ما رفتیم یه نقطه ای بود انتخاب کردیم و رسیدیم
حالا بگذرد چطوری رفتیم و خدا میداند که چه اتفاقهایی می افتاد
رسیدیم به یه نقطه ای که با اولین سنگرعراقی مواجه شدیم، کاملا آرایش نظامی گرفتیم و آماده شدیم شهید مهدی باکری کاملا به ما آموزش داده بود که همیشه وقتی به سمت دشمن میخواستیم شلیک کنیم چکار باید بکنیم،اون موقع ها ما هم مثل شما ها جوان بودیم جثه مون هم خیلی کوچیک بود شهید باکری فرموده بودند که چون جثه ی شما کوچیک هست و زورتون به سلاح نمیرسه و مسلط نیستید همیشه وقتی میخواهید به سمت دشمن شلیک کنید سه مرتبه الله اکبر یا سه مرتبه الحمد لله بگین ،همیشه وقتی میخواهید به سمت دشمن شلیک کنید به یاد شهیدی شلیک کنید تا خدا تیر شما رو به سمت قلب دشمن هدایت کنه!
رسیدیم به اولین سنگر دوشکای عراقی تقریبا با شش هفت متر فاصله ، هوا تاریک بود نفرات رو میدیدیم که جلوی ما دارند قدم میزنند ولی خدا چشمهای اونها رو بسته بود برابر آیه ی شریفه ای که هست و وقت نیست بگم و همه میدانید مصطفی حنیفه ای بود از همشهری های ما گفتیم برادر حنیفه ای میتونی یه آر پی جی به اون سنگر بزنی؟
گفت بله
گفتم سه بار الله اکبر بگو و به یاد یه شهیدی شلیک کن
مصطفی سه بار الله اکبر گفت و به یا شهیدی اولین آر پی جی رو به سمت سنگر دشمن شلیک کرد.
اولین آرپی جی به سنگر دشمن اثابت کرد دوشکا منهدم شد و نفرات هم به حلاکت رسید و درگیری شدید هم شروع شد
شما اکثرا قشر جوان هستید عروسی هم زیاد دیدین، تو عروسی ها که دیدین به سر عروس و دامادها نقل و نبات میریزند، گلوله ها از سمت دشمن به سمت ما و از سمت رزمنده ها به سمت دشمن اینطوری میبارید و جنگ شدیدا شروع شده بود
من فرمانده گردان بودم و مسعولیتم این بود که به نیرو ها سر بزنم ببینم کی شهید شده کی مجروح شده ، وضعیت بین نفرات چطوری هستش و کنترل میکردیم. زمانی که دشمن از حظور ما آگهای پیدا میکرد دیگه در اینجا استتار اختفا و مسایل اینچنینی لازم نبود اونجا یکی الله اکبر میگفت یکی یا حسین میگفت یکی یا علی میگفت...هرکسی بلاخره خودش رو از این دنیا میبرید و وصل میکرد به خدا...
شب بود و شبها هم معمولا صدا خیلی میره، دیدم یه جوانی داره شعر میخونه من با این صدای شعر رفتم سمت اون.رفتم دیدم ما یه حسینی اقدم داشتیم. او هم از فرماندهان گروهانهامون بود دیدم نشسته ضمن این که داره به سمت دشمن تیر اندازی میکنه صداهای زیبایی بود اون موقع و ایشون هم صدای خوبی داشت و داشت شعر رو میخوند من همیشه حیفم میاد شعر ایشون رو من بخونم. چون او مرد لایقی بود من فقط میگم که آشنا بشید.
دیدم میگفت:
بار الها در رهت هر کس بمیرد زنده است ....زندگی بی عشق تو ننگ است و بی ارزنده است
حاظرم در راه دین از تن جدا گردد سرم ...... من بمیرم باکی نیست اما بماند رهبرم
در چند قدمی عمر یادی از رهبر یادی از ولایت میکرد و میگفت در هر زندگی اگر عشق خدا نباشد اون زندگی پوچ و چیز بی ارزشی است اینها رو میگفت دستم رو گذاشتم رو شانه ی اون برادر و گفتم داداشم چی میگی ...اخه معمولا رسمه که یه مافوقی وقتی میاد نفر هرچقدر هم نتونه احترام بکنه بلاخره خودش رو حداقل یه تکانی میده تا اونو تحویل بگیره دستم رو گذاشتم رو شونه اش و ازش سوالی پرسیدم دیدم اصلا منو تحویل نگرفت
اصلا تکانی هم نخورد و داشت ادامه میداد اصلا هم نفهمیدم چرا....
بعد ها متوجه شدم که اون لحظه ها او از همه جا قطع کرده بود و خودش رو به خدا وصل کرده بود شهید اوینی هم گفته اند شهید ها راههای اسمون رو بهتر از راههای زمین بلد بودند درست چند لحظه بعد بود چند ثانیه بعد از اون بر اثر اثابت ترکش خمپاره این برادرم سرش از تنش جدا شد و شهید شدند
حاظرم در راه دین از تن جدا گردد سرم ..... من بمیرم باکی نیست اما بماند رهبرم.... دیدم که همون لحظه العهد من الوفا واقعا اون به هدفش رسید و به فیض شهادت رسید.
با اینها بود که بلاخره این انقلاب به نتیجه رسید
مطالب مرتبط: العهد من الوفا(1) ، سردار میدانهای سخت ، من و عمو علی ، روایط ایثارگری یک رزمنده ، شهدای گمنام شهر میانه ، مزار شهدای گمنام شهر میانه، بابای من هم جانباز بود ، فرازی از وصیت نامه ی شهدای شهر میانه ، بعد از شهدا چه کردیم ، بعد از شهدا چه کردیم ،
العهد من الوفا (1) خاطره ای از سردار من
دو روزه که تو صحرا بودیم تو چادر های صحرایی، روزها هوا خیلی گرم بود و شبها هوا به شدت سرد بود افتاب که غروب کرد برادران یه شهر دیگه ما رو دعوت کردند تا نماز مغرب رو تو اردوگاه اونها اقامه کنیم،رفتیم بین دو نماز دعوت کردند از" سردار "تا از خاطراتش برای ما تعریف کنه
نمازخونه که کلا تو صحرا نبود یه چادر بزرگ رو زمین پهن کرده بودند و چون امکانات هم نبود برای امام جماعت و برای ردیف جلویی که برای مهمانها که ما بودیم پتو پهن کرده بودندو تمام، ما هم که نشسته بودیم از روی پتوها هم سنگهای زیر پتو ما رو اذیت میکرد چه برسه به جاهایی که پتو نبود
قبل از این که سردارم صحبتش هاش رو شروع کنه من نماز دیگرم رو هم خوندم و فوری رفتم نزدیکتر تا بتونم خوب صدای سردار رو بشنوم چون همزمان باد شدید و خیلی سردی هم شروع به وزیدن کرد نمیشد تحمل این وضع رو کرد فقط چیزی که ما رو اونجا نگه داشته بود صحبتهای سردار بود که حال دیگه ای به ما بخشیده بود
سردارم شروع کرد به بیان یکی از هزاران خاطراتش و گفتند...
گردان ما گردان خط شکن بود من هم فرمانده گردان بودم علی هم فرمانده یکی ازگروهان ها بود موقع حرکت صحبت میکردند و الان واقعیت است که عرض میکنم
میگفتند برادر__آرزو دارم وقتی وارد سپاه میشوم و این لباسهایی که پوشیدم کفنم بشوند( تو این لحظه اشک از چشمان سردارم سرازیر شد)
من قول داده بودم گفتم که به خدا قسم تا جان در بدن دارم و خون تو رگهام جاریه نمیگذارم رد پای کثیف عراقی ها به خاک ما بیافته و اگر هم بیافته اون رو با خونم هم بشه میشویم
گفتم خدا اجرتان بدهد.
رفتیم و به منطقه ی عملیات رسیدیم تقریبا خورشید داشت غروب میکرد از گردانهای دیگه هم بودند به یه نقطه ای رسیدیم که عراقی ها به اون منطقه دید داشتند هرکس به یه طرف رفت، من با علی یه مسیری رو انتخاب کردیم
گفتم علی سریع باید از این منطقه دور بشیم که الانه اینجا رو بزنند( چون ما تو این منطقه زیاد مونده بودیم و وارد بودیم) با علی با هم حرکت میکردیم دوشادوش حرکت میکردیم یه لحظه که گفتند خمپاره! دیدم که خمپاره افتاد سوت خمپاره رو که شنیدیم دیدیم که خمپاره تقریبا به چهار متری ما از پشت اثابت کرد ما که به جلو حرکت میکردیم محکم فریاد کشیدم علی بخواب! خیز بزن.
سردار شجاعم تواضع به خرج میدن و میگن: من از بچه های ترسو بودم و زود میخوابیدم بلافاصله با سرعت خیز برداشتم و احساس کردم علی هم خوابید
خمپاره هم افتاد و ما نمیتونستیم همدیگر رو تو گرد و خاک ببینیم من پا شدم و حرکت کردم و ده متری دویده بودم و گفتم که علی بدو که دوباره اینجا رو میزنند! ده متری رفتم جلو دیدم که از علی خبری نیست؟! برگشتم از یه مسیر دیگه
سردارم اینجا داشت گریه میکرد...
دیدم که علی...سرش افتاده یه سمت دستها افتاده یه طرف...بدن افتاده یه سمت و شهید شده...
عزیزانی که اون زمانها تو جبهه ها بودند میدوند که من چی میگم، همه نوع امکانات رو زمین بود حتی سلاح هم بودگلوله هم بود پتو هم بود امکانات خوردنی و اشامیدنی همه چی تو منطقه میموند بعضی هاش قابل استفاده بود و بعضی ها نه، رفتم به یه سنگر مخروبه که هیچ کس نبود یه پتو پیدا کردم و پهن کردم رو زمین و اومدم جنازه ی علی رو جمع کنم و پاهاش رو گذاشتم رو پتو دستهاش رو آوردم و سرش رو آوردم و گذاشتم وسط پتو و رفتم که بدن مبارک علی رو بیارم
سردارم مکثی میکنند و میگن: عذر میخواهم علت این که نمیتونم تعریف کنم چون این تصویرها از جلوی چشمم داره میگذره
رفتم و میخواستم بدن علی رو بردارم دیدم زیر بدن علی یه لنگه ی پوتین عراقی بود که پر بود از خون بدن علی، لنگه ای از پوتین عراقی بود اونجا بود که یاد حرف علی افتادم که میگفت نمیزارم رد پای کثیف عراقی ها بیافته اگر هم بیافته با خونم پاکش میکنم
العهد من الوفا.
دیدم که علی با خون خودش رد پای کثیف عراقی رو از اونجا پاک کرد
مطالب مرتبط: العهد من الوفا(2)، سردار میدانهای سخت ، من و عمو علی ، روایط ایثارگری یک رزمنده ، شهدای گمنام شهر میانه ، مزار شهدای گمنام شهر میانه، بابای من هم جانباز بود ، فرازی از وصیت نامه ی شهدای شهر میانه ، بعد از شهدا چه کردیم ، بعد از شهدا چه کردیم ،
کنداکتور برنامه های شبکه ی جوان در تابستان89
کنداکتور شنبه تا چهارشنبه
05/00 تا 00/02 اینجا شب نیست و برج مراقبت و شباشب
00/02 تا 25/02 کیمیای خیال
25/02 تا 30/02 موسیقی
30/02 تا 45/02 ترانه ی آبی گروه جوان و فرهنگ
45/02 تا 00/03 پخش موسیقی
00/03 تا 30/03 موسیقی شب بررسی سمفونی ها
30/03 تا 50/03 ایران در گذر زمان
50/03 تا 25/04 تلاوت آقاتی از کلام اله مجید برای استقبال از اذان صبح به افق تهران
25/04 تا 55/05 عابران سپید
55/05 تا 00/06 پخش موسیقی و پیام بازرگانی
00/06 تا 30/06 الهی به امید تو
30/06 تا 40/06 خبرهای ورزشی
40/06 تا 55/06 یک شروع خوب
55/06 تا 00/07 تنفس صبح گروه ادب و فرهنگ
00/07 تا 30/08 جوان ایرانی سلام
30/08 تا 50/08 خبرهای صبحگاهی
50/08 تا 00/09 پیام بازرگانی و پخش موسیقی و مسابقه ی نبض زندگی رادیو قران
00/09 تا 45/09 صبح دانش
45/09 تا 55/09 پخش موسیقی و پیام بازرگانی
55/09 تا 00/10 برنامه نمکدون با اجرای اشکان صادقی
00/10 تا 00/11 جوونی دربست
00/11 تا 30/11 یه جور دیگه برنامه ی مورد علاقه ی من
30/11 تا 00/12 تیتر داغ جوان وورزش با اجرای خانم پروین کرمی
00/12 تا 45/12 مثلث شنبه جامعه-- یکشنبه اندیشه-- دوشنبه دانش -- سه شنبه فرهنگ -- چهارشنبه ورزش
45/12 تا 50/12 پخش موسیقی و پیام بازرگانی
50/12 تا 30/13 کسی صدام میزنه
30/13 تا 55/13 خبرهای عصرگاهی
55/13 تا 00/14 برنامه ی نمکدون با اجرای اشکان صادقی
00/14 تا 30/14 پلاسما گروه جوان و دانش با اجرای خانم فاطمه عباسی
30/14 تا 55/15 کافه رادیو جوان و فرهنگ با اجرای اقای مهران دوستی
55/15 تا 00/16 پیام بازرگانی
00/16 تا 13/16 برنامه ی کتیبه از گروه فرهنگ _قضاوت با شما گروه جوان و ورزش
13/16 تا 23/16 سمفونی جیرجیرک ها
23/16 تا 30/16 پخش موسیقی و پیام بازرگانی
30/16 تا 55/16 معمولی نیست گروه جوان و اندیشه با اجرای آقای حسن اسماعیل پور
55/16 تا 00/17 پیام بازرگانی
00/17 تا 25/18 کلاس جوونی
25/18 تا 30/18 پیام بازرگانی و پخش موسیقی و مسابقه ی نبض زندگی رادیو قران
30/18 تا 55/18 خبرهای شبانگاهی
55/18 تا 00/19 برنامه ی نمکدون با اجرای اشکان صادقی
00/19 تا 30/19 پیام بازرگانی و ژخش موسیقی و مسابقه ی نبض زندگی رادیو قران
30/19 تا 45/19 گپ علمی گروه جوان ودانش با اجرای خانم مهرگان سوادکوهی
45/19 تا 55/19 ساعت شنی
55/19 تا 00/20 پخش موسیقی و پیام بازرگانی
00/20 تا 00/21 واما امشب گروه جوان واندیشه با اجرای خانم زهره سادات هاشمی
00/21 تا 45/21 ایستگاه ورزش گروه جوان و ورزش
45/21 تا 00/22 عقیق و عتیق پنج شنبه ها گروه جوان وفرهنگ
00/22 تا 30/22 بین خودمون باشه
30/22 تا 00/23 چهارباغ گروه جوان وفرهنگ
00/23 تا 30/23 منطقه ی اختصاصی - سرزمین من - صدای کاغذی(سه شنبه) - کاراگاهان علم
30/23 تا 05/00 نمایش جوان
کنداکتور پنجشنبه ها
15/06 تا 30/06 جنب و جوش از گروه ورزش و تفریحات با اجرای اشکان صادقی
00/09 تا 55/10 باشگاه تعطیلات گروه ورزش
00/14 تا 25/14 آهای دلای با وضو گروه اندیشه
25/14 تا 30/14 موسیقی و پیام بازرگانی
30/14 تا 30/15 آپارات... با محوریت سینما و دوبله از گروه جوان و فرهنگ گوینده و مجری اشکان صادقی هست دوبلر معروف
00/16 تا 45/16 شهر برنده یا برگ برنده سوالهای مسابقه از شهر هایی هست که شنونده های اون شهر بیشتر تماس گرفته باشند
45/16 تا 55/16 آتش پنهان در مورد اعتیاد( مثل برنامه ی قدیمی به رنگ پاییز که چند سال پیش هر روز صبح ها پخش می شد)
17/00 تا 30/18 توپ
30/18 تا 55/18 اخبار عصر گاهی
00/19 تا 00/21 روی موج ما بمون جوان و اندیشه
00/21 تا 45/21 ایستگاه ورزش
45/21 تا 00/22 عقیق و عتیق گروه جوان وفرهنگ
00/23 تا 30/23 برنامه ی هزار افسانه جوان و فرهنگ
کنداکتور جمعه ها
00/07 تا 00/08 گذرگاه ورزش
00/08 تا 25/08 خارج از کادر
25/08 تا 30/08 پیام بازرگانی
30/08 تا 50/08 خبرهای صبح گاهی
50/08 تا 00/09 پیام بازرگانی
00/09 تا 30/10 این گروه لطیف(این گروه مسخره)
30/10 تا 00/11 مسابقه ی دانش و پرسش
00/11 تا 00/12 رادیو همراه
00/12 تا 30/12 آبی تر از سفید / ادبی گروه فرهنگ
30/12 تا 30/13 کسی صدا میزنه ی جمعه ها
30/13 تا 55/13 اخبار عصرگاهی
55/13 تا 00/14 پخش موسیقی
00/14 تا 30/14 روزنامه ی جمعه
30/14 تا 00/16 الفبای جوانی
00/16 تا 45/16 مسابقه ی خط و ربط
45/16 تا 00/17 تابستان زندگی
00/17 تا 30/18 دنده معکوس
30/18 تا 55/18 اخبار شبانگاهی
55/18 تا 00/19 پیام بازرگانی
00/19 تا 00/21 روی موج ما بمون
00/21 تا 00/22 چهار چهار دو
00/22 تا 00/23 چهارباغ
00/23 تا 30/23 شاید گاهی شاید جایی با اجرای نیما رییسی
30/23 تا 00/24 نمایش جوان
نکته: برخی از ساعت ها و برنامه ها مخصوصا در پنجشنبه و جمعه حذف شده اند ک برای جلوگیری از تکرار مجدد بوده است
مطالب مرتبط: دانلود برنامه های رادیو جوان ، جدول پخش برنامه های رادیو جوان 90 ، اخبار رادیو جوان ، اخبار رادیو جوان2 ، به مناسبت 70 سالگی رادیو جوان مینویسم ، دانلود برنامه برج مراقبت رادیو جوان ، سایت رادیو جوان ، سالگرد تولد رادیو در ایران ، راهنمای دانلود برنامه از ایران صدا ، کنداکتور شبکه رادیویی جوان تغییر میکند ، راهنمای دانلود برنامه از ایران صدا ، آرشیو دیجیتال رادیو
برنامه سازی سنتی یا مدرنیسم
خوشم میاد رادیو جوان دوباره برگشته به گذشته ها
و دست از آرمهای جدید برداشته و آرمهای چند سال قبل رو داره پخش میکنه بین برنامه ها!
مطالب مرتبط: دانلود برنامه های رادیو جوان ، تاریخچه رادیو در ایران ،برنامه سازی سنتی یا مدرنیسم ، کنداکتور برنامه های رادیو جوان89 ، جدول پخش برنامه های رادیو جوان 90 ، بوی باران ، اخبار رادیو جوان ، اخبار رادیو جوان2 ، به مناسبت 70 سالگی رادیو جوان مینویسم ، من دیگر هیچ وقت رادیو گوش نمیدهم ، در رادیو جوان چه خبر است ، کنداکتور شبکه رادیویی جوان ، نقد برنامه های شبکه رادویی جوان ، دانلود برنامه برج مراقبت رادیو جوان ، سایت رادیو جوان ، سالگرد تولد رادیو در ایران ، راهنمای دانلود برنامه از ایران صدا ، کنداکتور شبکه رادیویی جوان تغییر میکند ، جو گیری ، راهنمای دانلود برنامه از ایران صدا ، آرشیو دیجیتال رادیو
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 90
کل بازدید :1288490


اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]

زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86
